در دنیا اول اینجا است زندانی که زندانی را آدم میکنیم بعد ابوغریب و گوانتانامو
کهریزک نامی است که این روزها بسیار شنیده می شود و از شنیدن نام و آن چه در آن گذشته، لرزه بر دل هر انسانی می نشیند و این سوال در ذهن شکل می گیرد که چه کسانی می توانند این گونه با انسان های دیگر برخورد کنند؟ و چه کسانی اجازه ی چنین کارهایی را تحت هر عنوان می دهند؟ چه کسانی در شکلگیری این بازداشتگاه دست داشتهاند و از آنچه در آن میگذشته مطلع بودهاند. بدون نیاز به هیچ تفسیر و تحلیلی، تنها نگاهی به خبرهای منتشر در مورد این زندان، در این سالها پاسخ سوال های بالا را مشخص میکند.سوله یا کمپ کهریزک بازداشتگاهی است که در شهر سنگ از توابع شهر ری استان تهران قرار دارد. این بازداشتگاه حدود سال ۱٣٨۰ برای اولین بار درعملیاتی موسوم به "جزیره" با هدف پاکسازی خاک سفید تهران مورد بهره برداری قرار گرفت. در این طرح که به ظاهر برای مبارزه با قاچاقچبان و توزیع کنندگان مواد مخدر طرح ریزی شده بود، به قول فرماندهان انتظامی!!! شرائط سختی برای این افراد در نظر گرفته شده بود. درخبری که در تاریخ ۱۷ بهمن ٨۴ منتشر شد، جانشین فرمانده نیروی انتظامی از اجرای طرح جمع آوری معتادان در تهران خبر داد و در خصوص اجرای این طرح اظهار کرد:" این طرح با همکاری وزارت بهداشت، سازمان بهزیستی و دیگر دستگاه های ذیربط از اول اسفند ماه با تمام امکانات در تهران به اجرا در می آید. به گزارش ایسنا، این جلسه با حضور سردار «حسین ذوالفقاری»، جانشین فرمانده ناجا، سردار «رجب زاده»، فرمانده یگان ویژه، سردار «ابویی»، رییس مرکز مبارزه با مواد مخدر ناجا، سردار «طلایی»، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، سردار «عبدی»، جانشین معاون اجتماعی ناجا، سردار «جهانی»، مدیر کل بهداری ناجا و سرهنگ «باران چشمه» مدیر کل تربیت بدنی ناجا در مرکز بازپروری«شفق» کهریزک تشکیل شد که در آن راهکارهای اجرای طرح جمعآوری معتادان ولگرد در تهران مورد بحث و بررسی قرار گرفت . در خبر دیگری واحد مرکزی خبر، چنین اطلاع داد: "دادستان عمومی و انقلاب تهران و رئیس ستاد پیشگیری و مبارزه با جرایم خاص تهران از اجرای این طرح خبر داد. ..دادستان تهران افزود: پس از ارائه این گزارش، شورای عالی امنیت ملی مصوب کرد که این تشکیلات به صورت کشوری اجرا شود. نمایندگان مجلس هم طرحی را ارائه کردند که این ستاد به صورت کشوری فعال شود و با قانون مصوب مجلس ، ادامه فعالیت دهد... قصد داریم طرحی را در تهران اجرا کنیم که بعد از اجرای آن، حتی یک مورد تظاهر و قدرت نمایی اراذل و اوباش در سطح شهر تهران نداشته باشیمدر این جلسه فرمانده انتظامی تهران بزرگ، رئیس سازمان اطلاعات استان تهران ، رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا ، رئیس پلیس آگاهی ناجا ، رئیس پلیس اطلاعات امنیت تهران ، معاون دادستان در امور زندانها و نظارت بر ضابطان، معاون دادستان در امور اجرایی احکام و چند تن دیگر از اعضای ستاد حضور داشتند.در آبان ٨۵، در مورد طرح امنیت اجتماعی،در خبرها چنین آمده بود: "در حالی که اراذل و اوباش از وحشت دستگیری خود را به پلیس معرفی می کنند، فرمانده نیروی انتظامی از تشکیل اردوگاهی در کهریزک برای نگهداری اوباش نامی خبر داد. به گزارش جام جم، سردار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی، در جمع خبرنگاران عنوان کرد: برخورد با اراذل و اوباش با قاطعیت ادامه دارد و یک صد نفر از این افراد که دارای سابقه ی شرارت هستند با هماهنگی قضایی تحویل اردوگاهی که به همین منظور و برای نگهداری آنها ایجاد شده منتقل و نگهداری خواهند شد. با آغاز مرحله دوم طرح امنیت اجتماعی، سردار رادان، رییس پلیس تهران، به اراذل هشدار داد که هیچ کدام از آنها با توجه به سوابقی که از آنان وجود دارد در حاشیه ی امن قرار ندارند. رییس مرکز اطلاع رسانی نیروی انتظامی با تایید خبر جام جم گفت برخورد پلیس با اراذل و ابواش همچنان ادامه دارد و در ۲ روز گذشته نیز تعدادی از این افراد دستگیر و تحویل پلیس امنیت شده اند.در شریف نیوز مطلبی تحت عنوان "بررسی طرح امنیت اجتماعی در گفتگو با معاون حقوقی نیروی انتظامی" در تاریخ ٢۳ شهریور ۱۳۸٦ منتشر شد. در آن مقاله به گزارش خبرگزاری خانه ملت چنین آمده است:" سردار مهدی محمدی فر، معاون حقوقی نیروی انتظامی هدف از اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی را مبارزه با جرائم علنی در جامعه، حفظ امنیت مردم و مبارزه جدی با تخلفات و جرایم مشهود در جامعه ذکر میکند. وی خاطرنشان میکند: در طرح ارتقای امنیت اجتماعی سعی شد، با برنامهریزی دقیق، انجام امور اطلاعاتی، سازماندهی و بکارگیری امکانات،فعالیت های لازم در چهار محور ۱) مبارزه با اراذل و اوباش ۲) طرح جمعآوری معتادان خطرناک در سطح شهرهای بزرگ ٣) مبارزه با قاچاق و فروش مشروبات الکلی و ۴) برخورد با بحث بدحجابی و هنجارشکنی اجتماعی صورت گیرد.سردار محمدی فر خاطرنشان میکند: نخستین اقدام باید در راستایی قرار میگرفت که ابهت پوشالی آنها خرد شود که خوشبختانه با اقدامات سریع و حساب شده، بسیاری از اراذل دستگیر و به محاکم قضایی سپرده شدند.معاون حقوقی ناجا تاکید میکند: نباید مشکلات قانونی وجود داشته باشد بلکه باید به گونهای باشد که وقتی معتاد یا افراد قاچاقچی دستگیر شدند قانون با شدت و حدت نسبت به آنها واکنش نشان دهد.معاون نیروی انتظامی میافزاید:" ما معتقدیم سلاح سرد در ارتباط با مرعوب کردن مردم متاسفانه موثرترین عامل است. وقتی برخورد قانونی صورت گیرد و شخص نتواند قمه و قداره و شمشیر و در کل سلاح سرد حمل کند و بداند در صورت حمل باید تاوان سنگینی بپردازد، بطور قطع تاثیر مثبتی از خود بجای میگذارد. وی خاطرنشان میکند: خوشبختانه قوه قضاییه بسیار قاطعانه با اراذل و اوباش وارد عمل شده است. تبعید، نفی بلد و جرایم سنگین نقدی و زندانهای بسیار طولانی و فرستادن آنها به کهریزک خود بیانگر شکل گیری عزم ملی در این راستا است. و با همین اعتقاد بود که در جریان سرکوب تظاهرات آرام مردم در بعد از انتخابات از این سلاحهای سرد علیه مردم استفاده شد. اما در این زمان این اشخاص نبودند که سلاح حمل میکردند بلکه لباس شخصیها حاملان این سلاح ها بودند و از آن استفاده میکردند. البته به این لیست باید باتوم و انواع سلاحهای گرم را نیز باید اضافه کرد.)به گزارش مهر، سردار سرتیپ پاسدار اسماعیل احمدی مقدم همچنین در ارتباط با طرح جمع آوری اراذل و اوباش، گفت: تمرکز بر رهبران و سرکرده های این دسته از اخلالگران نظم و امنیت جامعه است. فرمانده نیروی انتظامی اظهار داشت: این تعداد بسیار کم و در حد ۱۰۰ نفر هستند و نیروی انتظامی مرکزی را در کهریزک زیر نظر دادستانی برای نگهداری آنان پیشبینی کرده است.گفتنی است در جریان طرح مقابله با اراذل و اوباش ۱٣۰۰ نفر در تهران بازداشت شدند که پس از گذشت ٣ ماه ، ۷٨۱ نفر به دلیل اینکه هنگام دستگیری جرمی را مرتکب نشده بودند، با اخذ تعهد آزاد شدند و در این مدت این افراد در همان سولههای کهریزک ودر زیر نگاه تیزبین مسئولان قرارداشتند. کمی بعد در رسانهها اخباری از رفتارهای نامناسب با زندانیان و خبر از اعدام برخی از این اراذل و اوباش پخش شد که نگرانی هایی را در اذهان ایجاد کرد و تنها درخرداد ٨۶ بود که فرمانده نیروی انتظامی در مورد توبیخ مامورانی که از حدود قانونی خارج شده بودند صحبت کرد. برخوردهای خشن وغیرانسانی نیروی انتظامی در جریان بازداشت افراد درحدی بود که سردار رادان رئیس نیروی انتظامی تهران، با محکوم نمودن برخی از این برخوردها، آن را محدود به چند تن از نیروهای پلیس دانست و خبر از برخورد قانونی با آنان داد. سرهنگ احمدی رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس همچنین از نحوه توبیخ مامورانی که در تنبیه اراذل و اوباش از حدود قانونی خارج شده بودند، گفت؛ «در اجرای یک طرح بزرگ، معمولاً اتفاقاتی غیرارادی میافتد، اما نباید در این موضوع رسانهها به حاشیهها بپردازند.» وی ادامه داد:"ماموران ما با سه نفر از متهمان رفتار ناشایست داشتند که سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ با افراد متخلف برخورد کرد تا دیگر شاهد تکرار این رفتارها در اجرای طرح نباشیم در همین زمینه رئیس مرکز اطلاع رسانی ناجا به خبرنگار شرق گفت؛ «رفتار تند ماموران نوعی تخلف است و جرم محسوب نمی شود و احتمالاً در سازمان آنها را توبیخ می کنند.» سردار احمدی مقدم در ادامه نشست گفت: «نگهداری سرکرده های باندهای خطرناک و شرور در اردوگاهی در کهریزک تحت نظر دادستان تهران انجام می شود و اگر قاضی تشخیص دهد، مجازات های سنگین مانند محرومیت اجتماعی، حبس سنگین و... برای آنان در نظر گرفته می شود."همچنین محمود سالارکیا معاون دادستان تهران در این خصوص به فارس گفت؛ "تاکنون ۱۴۶ نفر از اراذل و اوباش معروف تهران با قرار سنگینی روانه زندان شده اند." وی گفت؛ «اقدامات قضایی در مورد تمامی افراد دستگیر شده اجرا شده است و دستگاه قضایی به صورت قاطع با این افراد برخورد کرده است.» در این رابطه سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز گفت:"از دو روانشناس، یک جامعه شناس و یک جرم شناس خواستیم تا متهمان دستگیر شده را از ابعاد مختلف شخصیتی، روانشناسی و آسیب شناختی مورد بررسی و مطالعه قرار دهند و در بررسی از این متهمان مشخص شده که بسیاری از اراذل و اوباش دستگیر شده از آزار رساندن به دیگران لذت می برند." آری رفتار غیر انسانی و وحشیانه از نظر اینان حاشیه است، جرم نیست و تنها تخلف محسوب می شود و تنها متهمان هستند که از آزار دیگران لذت می برند و جالبتر آن که از همین افراد درمقاطع بعدی برای تنبیه بازداشتیهای دیگر استفاده میکردند.کمی بعد در گزارشی، بازداشتیان کهریزک نقل کردهاند کهاحمدرضا رادان در بازدید خود به زندانیان چنین گفته است: "ما اختیار مطلق در برخورد با شماها داریم تا ان حد که تک تک شما را بکشیم و در این بیایان ها دفن کنیم و صدایتان هم به جایی نرسد و تا مطمئن نشویم که عملیات ارتقا امنیت اجتماعی به اهداف خود رسیده ، شما در اینجا پاسخگوی ما خواهید بود و اگر در اینجا نمیرید، باید اندازه موش شوید تا از بین این میلهها بگذرید و آنوقت به دادگاه و زندان های دیگر منتقل شوید» (رو به مامورین:) «آنقدر اینها را بزنید تا صدای سگ دربیاورند ، به اندازه موش شوند و اگر کسی هم زیر دست و پا کشته شد من پاسخگو خواهم بود»مقابل دوربین ها و رسانه ها صحبت از روانشناس و جامعه شناس و... است و در مقابل زندانیان این گونه سخن گفته می شود. لازم به یادآوری است که تقریبا در همین زمان در یک مصاحبه زنده تلویزیونی از شبکه سوم سیما جمهوری اسلامی پخش شد، مجری برنامه، احمدرضا رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ را به دلیل برخورد خشن نیروهای پلیس با شهروندان به شدت مورد انتقاد قرار داد. در بخشی از این مصاحبه، مجری برنامه از رییس پلیس تهران پرسید که آیا فیلمی را دیده است که در آن نشان داده می شود ماموران نیروی انتظامی با کتک و لگد دختری را به داخل ماشین پلیس پرت می کنند؟ پاسخ احمدرضا رادان به این پرسش، منفی بود. مجری برنامه پس از تکذیب رییس پلیس، با سخن گفتن از تجربه های خود و نزدیکانش در برخورد با نیروی انتظامی، از ادبیات تند ماموران پلیس در برخورد با شهروندان انتقاد کرد. از روز بعد حمله به این مجری ونحوه اجرای برنامه انتقادات بسیاری مطرح شد. روزنامه کیهان با انتقاد از عملکرد صدا و سیمای جمهوری اسلامی نوشته است که«چطور مسئولان این نهاد فرهنگ ساز ریش و قیچی یک برنامه پر مخاطب را دست یک مجری جوان داده و اجازه می دهند که او هرچه می خواهد بگوید؟» آری مطابق معمول باز هم اطلاع رسانی جرم شناخته شد و مجرمان و مرتکبان امر بری از هر اتهامی به کار خود ادامه دادند.در رابطه با این برخوردهای غیرانسانی به گزارشهای مختلف از جمله گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر اشاره می کنیم: "هانی خواندار از متهمان طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی- مبارزه با اراذل و اوباش- که از اردیبهشت ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد، پس از ۱۷ ماه بازداشت در سوله کهریزک و بند ٣۲۵ سپاه، به زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت. مادر وی می گوید:" برای انتقال پسرم به بند عمومی، وی را مجبور کرده اند تا حکم اعدامش را امضا کند."وی در طول دوران بازداشت طولانی مدت خود، از هرگونه تماس با خارج از زندان محروم بوده است. مادر هانی خواندار که به دلیل پیگیری های متعدد خود برای روشن شدن وضعیت فرزندش، به مدت ۱ ماه بازداشت و در بند سپاه به سر برد، با ابراز ناامیدی نسبت به رسیدگی عادلانه به پرونده پسرش می گوید:" همه مواردی که در پرونده هانی وجود دارد، اتهام است و هیچ کدام ثابت نشده است." هانی خواندار که در مدت بازداشتش در بند سپاه دچار بیماری "گری" شده است، در اخرین ملاقات خود به مادرش گفته است که در صورت انتقالش به بند عمومی، قرار است از سوی زندانیان دیگر کشته شود! در تمام این سالها هرازگاهی خبر کشته شدن یک زندانی در زندان و به دست همبندانش در مطبوعات منتشر شده است. همچنین حامد اکبری یکی دیگر از بازداشتشدگان این طرح نیز که از سال گذشته در حبس به سر میبرد، از سوی دادگاه به اعدام محکوم شده است." اکبری، که از زمان بازداشت خود تا کنون هیچ ملاقاتی را با خانوادهاش نداشته است، هم اکنون در بند ۲- الف زندان اوین که تحت نظارت حفاظت اطلاعات سپاه است، نگهداری میشود. گفته میشود عدم اجرای حکم وی تاکنون، به دلیل حراج اموالش از سوی دادگاه بوده است، این در حالی است که طبق شواهد موجود و به ادعای افراد نزدیک به این زندانی ، اموال حامد اکبری ارثیه ی پدری او بوده است. همچنین به گفته ی منابع خبری، نیروهای امنیتی چندی پیش نامزد حامد اکبری را نیز بازداشت و به بند سپاه انتقال دادند. طبق بخشنامه حقوق شهروندی" تنها شخص متهم در مقابل مقامات قضایی پاسخگوست، و احضار یا جلب بستگان وی ممنوع است."یکی دیگر از نگرانی فعالان حقوق بشر در این زمان واز این برخوردها با معتادان و یا آنان که تحت عنوان اراذل و اوباش از آنان نام میبرند، اعدام فعالان سیاسی تحت این عنوانهاست. کمی بعد مشخص شد که در میان اعدامیهای این روزها ۲ نفر به نام های فاضل رمضانی و حاجت مراد محمدی که جرم آنها اقدام علیه امنیت ملی بود، نیز تحت نام اراذل و اوباش اعدام شدهاند. گفته شد افراد نام برده از ایل بختیاری بودند و ٨ سال قبل از آن در درگیری که میان نیروهای سپاه پاسداران و افراد ایل بختیاری رخ داد، بازداشت شده بودند و تا پیش از اعدام نیز در زندان گوهردشت کرج به سر میبردهاند. انتشار خبر دستگیری، میثم لطفی، یکی از بازداشتیان ۱٨ تیر ۷٨، تحت عنوان "اوباش" و محکومیت وی به اعدام ، این گمانهها را شدت بخشید.مادر میثم لطفی، در حالی هیچ ملاقات یا تماسی با فرزند خود نداشت، در مصاحبهای گفت: از نجات فرزندش ناامید شده است و در پاسخ به این پرسش که آیا پسر شما بیش از این پرونده یا سابقه ای در ارتباط با "اوباشگری" داشته، گفت: "میثم در واقعه ۱٨ تیر بازداشت شد. آن زمان ۱۹ ساله بود. در همان زمان هم ما در وضعیتی مشابهی بودیم. یعنی کسی به ما نمیگفت که کجاست یا اتهاماش چیست. بعد از اینکه به زندان اوین منتقل شد، تماس گرفت و گفت یک سال حکم زندان گرفته. ۶ ماه در اوین بود و چون سابقه بازداشت نداشت، بعد از ۶ ماه آزاد شد. به خاطر انفرادی طولانی و شکنجه به شدت افسرده و عصبی بود. در این مدت یکی دو بار در محل درگیری لفظی پیدا کرده بود ولی سابقه بازداشت یا سابقه کیفری نداشت. .. پلیس با فریاد و فحاشی وارد خانه ما شد و تا میثم را دیدند چند نفر به طرف او حمله کردند. واقعا کسی نمیدانست که جریان از چه قرار است. نمیدانم چرا میثم فرار کرد. اما بعد از زندان همیشه از پلیس مسلح وحشت داشت. تا وقتی او را دستگیر کردند، ۱۷ گلوله شلیک شد و من با شمارش هر کدام میگفتم دیگر مرد. ولی فقط به پاهایش زده بودند. بعد هم که دستگیر شد با همان وضع آوردند مقابل من و با دستهای بسته کتکاش زدند و گذاشتند عکاس ها عکس بگیرند. از فردا عکس میثم با چشم ترکیدهاش از تلویزیون پخش میشد. مادر میثم در پاسخ به این سوال :"نتیجه پیگیری های شما چه شد؟ "میگوید: هیچ حکمی به ما ندادهاند. فقط یک لیست روی دیوار شعبه امنیت زده بودند که لیست اعدام اراذل و اوباش بود و اسم میثم هم هفتمین نفر بود. بعد از دستگیری برادر و پسرم چند بار مراجعه کردم. آخرین بار من را هم زدند که بینیام شکست، همینطور دختر ۱٣ ساله ام را به طرف در هل دادند و دستش به خاطر برخورد با شیشه ۴۰ تا بخیه خورد. با اسناد پزشکی قانونی علیه پلیس شکایت کردم و البته کسی هم جواب نداد...کلا به کسی جواب نمی دهند. تمام این مدت هرروز ۱۵۰-۲۰۰ نفر از خانواده ها جمع می شدیم مقابل زندان رجاییشهر یا کهریزک تا جوابی بگیریم همه را با باتوم میزدند و برای خود من سئوال بود که چرا حتی یک خبرنگار نیامد ببیند با ما چه می کنند. به همه ما بعد از باتوم و فحاشی یک جواب می دادند: برو، بعدا می فهمید. پیگیری نکنید، هیچ کدامشان زنده باز نمی گردند." در گزارشی دیگر چنین آمد:" خانوادهی بازداشت شدگان، که اغلب در جریان هجوم نیروهای انتظامی، مورد آزار قرار گرفته بودند و شاهد ضرب و شتم شدید فرزندانشان بودند، با مراجعه مکرر به دادگاه انقلاب و پلیس امنیت خواهان اطلاع از وضعیت فرزندان خود شدند، با این حال مسئولان از دادن پاسخ روشن به آنان خودداری کرده و با توهین و تهدید از آنها میخواستند که از ادامه پیگیریهای خود منصرف شوند. آن زمان هم که میثم را گرفتند گفتند در شب ۱٨ تیر لاستیک ماشین آتش زده. ولی این حرف را در مورد همه دانشجوها می زدند که اینها اوباش هستند. میثم ۵۵ روز در انفرادی بود. همان زمان زیر شکنجه دچار پارگی فتق شد. بعد از اینکه از بیمارستان بقیه الله سپاه به زندان منتقل شد با آستین پیراهن اش در سلول اقدام به خودکشی کرد ... به هر حال میثم بعد از آن زندان هیچوقت مثل سابق نبود. مادر میثم لطفی که خود در پی اعلام شرایط ناگوار فرزندش به خبرنگاران و رسانه ای کردن شرایط وبه دادگاه انقلاب احضار و مورد تهدید قرار گرفته، شرایط نگهداری این افراد را در " سوله کهریزک" غیرانسانی میداند.زندانیان در بدو ورود به کهریزک، برهنه و فقط با یک شورت مجبور بودند سینه خیز روی سنگ و خار خاشاک و اسفالت بروند و همزمان مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند یا تا حد ضعف بشین پاشو و کلاغ پر کنند. ضرب و شتم زندانیان با باتوم، کابل ، سیم های برق بافته شده و شوک الکتریکی انجام میشد. دست و پای آنها را به صورت کمانی و قپانی میبستند و کتک میزدند. گاهی هم با دست و پای بسته آنها را تاب داده و پرت میکردند. گاهی هم دستها و پاهای زندانیان را به همدیگر میبستند. گاهی کف پای زندانیان را میزدند و سپس مجبورشان میکردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقیر و وحشت ، عورت آنها را جلوی دیگر زنداینان لخت کرده با باتوم و شیشه به آنها تجاوز میکردند و باید میگفتند ... خوردم ، مادرم ... است، زنم ... است تا شکنجه تمام شود. گاهی زندانیان به تخت سربازان بسته می شدند و دیگران باید روی آنها ادرار میکردند. بسیاری از زندانیان دچار مشکلات روحی روانی شدند و ۱۳ نفر از آنها کشته شدند. کسانی که دست و پایشان میشکست به بیمارستان برده نمی شدند زیرا از بیمارستان سجاد فقط برای موارد منجر به مرگ استفاده میشد و شکستگی دست و پا مورد اورژانسی محسوب نمیشد که بسیاری از این شکستگیها به طور کج جوش خورده است. م- الف یکی دیگر از قربانیان این طرح که ۵۰ روز در کهریزک و ٨۰ روز از بازداشت موقت خود را در زندان اوین گذرانده و با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شده است، در طول مصاحبهای بارها میپرسد: حقوق بشر یعنی چه؟ این حق مال چه کسانی است؟ آیا ما بشر نبودیم؟ او کارگر ساختمانی و دارای ٣ فرزند دختر است که در شب اول اجرای این طرح در یکی از خیابانهای جنوبی تهران بازداشت شد. در مدت بازداشت در زندان کهریزک یکی از کلیههای بیمارش را از دست داد و به دلیل همین بیماری به زندان اوین منتقل شد. درمان او بعد از آزادی قطع شده است چون تحت پوشش بیمه نیست. او مرگ ٨ نفر در زندان سوله را تائید میکند و درباره زندان کهریزک میگوید: " این زندان سابقا برای نگهداری اسرای عراقی استفاده میشد. آب لولهکشی ندارد و روزهای اول آب را با تانکر گازوئیل میآوردند که بوی گازوئیل میداد و قابل آشامیدن نبود. سهم غذای همه ما یک سیب زمینی و یک چهارم نان لواش خشک بود. در مدتی که من بازداشت بودم و داغ ترین روزهای فصل هم بود لوله آب ترکید و آب نداشتیم. در آن روزها همه از کثافت و تشنگی رو به مرگ بودیم. آب چند روز درمیان قطع می شد و..."این مرد ۵۰ ساله تمام مدت بازداشت خود در کهریزک را با کتک گذرانده و دراین مدت پروندهاش هیچ روال قانونی و قضایی را طی نکرد تا نسبت به بیگناهی و وضعیت جسمیاش از خود دفاع کند.او در باره شکنجه روزانه خود و دیگر متهمان در زندان سوله میگوید:" بازداشت همه ما با ضربات باتوم و گاه شلیک گلوله و فحاشی همراه بود. بعد از دستگیری ما را سوار مینیبوس کردند و به سوله فرستادند. ما را تک تک از مینیبوس پیاده میکردند و مجبور بودیم از یک تونل گوشتی عبور کنیم. این تونل را سربازهای نقابدار باتوم به دست درست کرده بودند و در مسیر عبور از آن ، با باتوم کتک میخوردیم. اکثر کسانی که در مدت بازداشت دچار شکستگی استخوان بودند حین عبور از همین تونل مصدوم شده بودند. این کتک زدن سربازها هر روز تکرار می شد. مثلا در شبانه روز هر فرد ۲ بار حق استفاده از دستشویی را داشت که با کتک می رفت و با کتک برمی گشت. اگر بیش از ۲ دقیقه هم می ماند کتک بیشتری میخورد. در این میان بیش از همه، کسانی که بدنشان خالکوبی داشت و یا کسانی که اسم شان سر زبانها بود کتک میخوردند. ولی به هر حال همه ما یک جیره دائم داشتیم که برای آن هیچ استثنایی قائل نبودند."به گفته او کسانی که به هر دلیل شکنجه بیشتری می شدند، مجبور بودند هر ظهر با بدنهای لخت به مدت چند ساعت روی سنگهای داغ محوطه زندان بغلتند و در این مدت نیز از ضربات باتوم و لگد در امان نبودند. یکی از نکات قابل توجه این گفت و گو اشاره ای است که به بند نسوان زندان کهریزک شد. "م" می گوید زنی را در آنجا ندیده ولی زندانیان زیر ۱٨ سال در این بند نگهداری می شوند. در حال حاضر دست کم ٨۰ کودک در این بند نگهداری می شوند. او تعداد زندانیان سوله را حدود ۶۰۰ نفر تخمین می زند و میگوید زیرزمین هایی با همین ظرفیت وجود دارد ولی نمی داند کسی در آنجا نگهداری می شود یا نه.او میگوید: " همه روی موزائیک میخوابیدیم و پتوها پر از خون بود و بوی عفونت می داد. شرایط به قدری سخت و محیط آنقدر آلوده بود که بعضی از مامورها هم خسته شده بودند. ترس از شکنجه های بدتر اجازه خواب هم نمیداد. مثلا یک روز شنیدیم همه ناخنهای "هانی کُرده" را کشیدهاند. وضعیت بیگناهها که تعدادشان کم نبود بدتر بود. چون بعضی ها مثل خود من حتی یک شب در کلانتری نبودیم و سابقه کیفری نداشتیم"وقتی از او سوال می شود آیا اعتراضی به آن وضعیت کردهاند یا نه، میگوید:" با گذر از آن تونل باتوم، همان شب اول چند زخمی بدحال روی دستمان ماند که با اولین اعتراضها همان بیچاره ها را بیشتر از ما زدند. میترسیدیم لج کنند. ضمن اینکه جلوی چشممان چند نفر مردند و اتفاقی نیافتاد. واقعا کابوسی بود که خود من هنوز آن را باور نکردهام. حتی زندانیان سابقه دار هم می گفتند که نظیر این زندان را ندیده بودند".در برگه آزادی این متهم از زندان اوین قید شده است که وی هیچ سابقهای نداشته است. وقتی بعد از ازادی به شعبه ۲ امنیت دادگاه انقلاب مراجعه کرده است تا علت ماه ها بازداشت خود را بداند از ساختمان دادگاه بیروناش کرده اند. به نظر او هیچ یک از متهمان و اشرار واقعی پشیمان و تبیه نشدهاند و از همه متهمان بارها شنیده است که امیدوارند اگر زنده بیرون رفتند انتقام سختی بگیرند و معنی "اوباش" بودن را به پلیس بفهمانند. او گفت و گوی خود را مصداق انتقام میداند و می گوید: من نمیتوانم قمهکشی کنم، هیچ وقت هم کاری به این دولت و آن دولت نداشتم. رای دادم و برای یک لقمه نان جان کندم تا اینکه با این و سن و سال شدم زندانی اراذل و اوباش. شرمنده خانوادهام شدم. حالا حداقل دیدههایم را تعریف میکنم تا شاید آنها هم شرمنده شوند.م.ل می گوید:" روز تولد حضرت زهرا، آمدند و ما را به صف کردند و گفتند میخواهیم از شما پذیرایی کنیم و سپس درحد مرگ کتکمان زدند. ابتدا ما را در حیاط به صف کردند و یکی یکی به میان جمع ۲۰ نفرهی نقابدارانی می بردند که آماده بودند برای ضرب و شتم ما، وقتی به این دایرهی نقابدار وارد میشدی، کمتر از ۱ دقیقه طول میکشید تا به هر آنچه کرده و نکردهای اعتراف کنی، هیچ کس نبود که فریاد غلط کردم را زیر لگدها و باتوم های ماموران سر ندهد. او ادامه می دهد، حداقل ۱۰ نفر را با چشم خود دیده است که بر اثر این ضرب و شتم ها و عدم رسیدگی پزشکی جان باختهاند. که از جمله این افراد، پسری حدود ٣۰ ساله که کبدش ترکیده بود، و روی زمین پر از خون شده بود، و اطرافش پر از مگس و بوی تعفن بود. یکی از نگهبانان مرا صدا زد و از من خواست که روی جنازهاش آب بریزم، بعد هم او را لای پتویی پیچیدند و بردند."م.ل می گوید:" یکبار آمدند و ٣۰ نفرمان را جدا کردند و گفتند می خواهیم به پرونده هایتان رسیدگی کنیم، بعد برگه های سفیدی را به ما دادند تا امضا کنیم و ما هم به ناچار آنها را امضا کردیم، سپس فهمیدیم که حکم اعداممان بوده است. آنهایی که بازداشت در کهریزک را تجربه کردهاند، هنوز هم از یاداوری آنچه بر آنان گذشت، به هراس میافتند. و مرتب می گویند:"چرا کسی از آنجا بازدید نمیکند، هنوز هم هستند کسانی که در چنان شرایطی زندگی میکنند، پس مدافعان حقوق بشر کجا هستند. آنجا جهنم است، آنجا آخر دنیاست"نگهداری متهمان در سوله کهریزک، در قفسهایی است که به آن قفس شیر می گویند، در هر قفس حدود ۴۰-۵۰ نفر نگهداری میشوند، بدون هیچ گونه امکانات بهداشتی. بطوری که نگهبانان برای فرار از بوی تعفن و آلودگی، ناچار به استفاده از ماسک می باشند. م.ل میگوید:" نگهبانان برای تحقیر زندانیان، هرازگاهی با تمسخر از ما میپرسیدند که هنوز هم شیر هستید، و ما در جواب میگفتیم که دیگر موش شدهایم، آزادمان کنید."کسانی که مطابق با لیست نیروی انتظامی به اعدام محکوم شده بودند، حداقل یکبار تا پای چوبه دار برده شدند. میثم لطفی، حسین عشرتی، هانی خواندار، حامد اکبری و .. کسانی هستند که اعدام مصنوعی را در طی این مدت تجربه نمودند. با این حال اعتراضات گسترده فعالان حقوق بشر، منجر به این شد که دادگاه انقلاب بعد از اعدام تعدادی احکام اعدام خود در مورد تعدادی از بازداشت شدگان را به اجرا در نیاورد. افرادی که با قید وثیقه از زندان آزاد شدند، با تشکیل پرونده هایی در پایگاه امنیت، می بایست هفته ای یکبار خود را به مقر نیروی انتظامی معرفی کرده و امضا بدهند. این پرونده ها بر اساس میزان جرایم فرد، رنگ هایی چون قرمز، زرد و یا سبز دارد که افراد با پروندهی قرمز، اعدامیهایی هستند که از زندان آزاد شده اند. یکی از بازداشت شدگان میگوید:" زمانی که هانی خواندار وحامد اکبری را از دادگاه انقلاب به زندان میبردند، آنها سرشان را از پنجره ماشین بیرون آوردند و فریاد می زدند:" مادرها فرزندانتان را نجات دهید، همه آنها دارند در کهریزک میمیرند." و سپس با ضربات مشت و لگد ماموران ساکت شدند. با این حال پس از آزادی از زندان نیز، تعدادی از افراد یاد شده به بهانههای مختلف مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باختهاند و در این میان، خانواده های این افراد وادار به سکوت شدهاند. دراین زمان طرح جدید نیروی انتظامی اعلام شد در این طرح مشخص شد که علاوه بر این ارگان، نیروهای بسیج نیز میتوانند وارد عمل شده و اقدام به برخورد با شهروندان نمایند. تعدادی از خانوادهها میگویند، که نسبت به این طرح بسیار مضطربند، چرا که نگرانند، این نیروها به تعمد گزارشهای خلاف واقع در مورد فرزندانشان به مقامات امنیتی بدهند و در آن صورت، میبایست دوباره شاهد بازداشتهای غیرقانونی باشیم. این گمانه ها زمانی قوت میگیرد، که بازداشتشدگان در مراجعات هفتگی خود به پلیس،گزارشهایی را در پرونده خود میبینند، که از سوی نیروهای بسیج محلی به پایگاه امنیت ارسال شده است. این گزارشهای غیرواقعی، در طی هفتههای گذشته موجبات بازداشت ۴٨ ساعته شماری از افراد موسوم به ارذل واوباش را فراهم آورد.کم کم این مرحله از ماجرای کهریزک از صفحه رسانهها محو شد و به فراموشی سپرده شد. انگار این خاصیت رسانههای عمومی در عصر نولیبرالیسم است که در آن ماجراها و اتفاقات پیگیری نمیشود و به راحتی از دستور کار خارج میشوند. این فراموشی درحالی اتفاق افتاد که همچنان شکنجه و آزارهای غیرانسانی با زندانیان کهریزک ادامه یافت تا تیر ومرداد ٨٨.ماجرای کهریزک در سال ٨٨:آنچه در روزهای بعد از انتخابات در کهریزک گذشت ادامهی همان ماجرا در ابعادی وسیعتر بود. و تنها پس از خبر کشته شدن محسن روحالامینی، زیر شکنجه در این بازداشتگاه، و تصمیم مجلس مبنی بر بازدید از زندانها، بازداشتگاه کهریزک در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۸۸ تعطیل شد. سازمان زندانها که بر حسب قانون باید متولی زندانها باشد، آنجا را فاقد استاندارد اولیه نگهداری متهمان یا محکومان دانسته و هیچ نهادی سرپرستی آن را به عهده نگرفت.گفته شد برخی از کسانی که به اسم اراذل و اوباش دستگیر و در بازداشتگاه کهریزک یا سایر زندانها نگهداری و بعدها آزاد شدهاند، در همان بازداشتگاه کهریزک و جاهای دیگر مشغول نگهبانی و نگهداری افرادی هستند که اخیراً بازداشت شدهاند. شایعاتی وجود دارد که فرماندهان ارشد، حدود ۱۵۰ نفر از به قول خودشان اراذل و اوباش را جهت مبارزه با به گفته آنها اغتشاشات ،سازماندهی کردهاند. آقای بهشتی نیز این مطلب را تایید نمودند.اینها همان کسانی هستند که چندی قبل خود این شرایط وحشتناک را تجربه کرده بودند. قربانیانی که در جامعه دچار انواع آسیبهای اجتماعی شده و پس از آن در زندانهایی شبیه کهریزک باقیمانده سلامت روحی و روانیشان را از دست داده بودند. این مساله مورد تایید کسانی است که در سالهای قبل با مساله کهریزک آشنا بوده اند و از نزدیک زندانیان آنجا را دیده اند و یا خود آنجا را تجربه کرده اند. مادر میثم لطفی در سال ٨۶ در این باره چنین گفت:" بچه هایی که از این دوره بازداشت، آزاد شدهاند، کسانی که کهریزک را دیده اند، هیچ کدام حالات عادی یک انسان را ندارند. همه ی آنان دچار اختلالات شدید روحی و روانی شده اند. آنها همگی دیوانه شده اند و حالا از سایه خود نیز می ترسند." مادرهانی خواندار نیز گفت:" نمیدانم، وقتی پسرم پس از این مدت فشار و شکنجه از زندان آزاد شود، چگونه توان بازگشت به اجتماع را دارد، نمی دانم او دیگر می تواند انسان باشد یا نه؟!" اگراین اقدام با گفته های فرماندهان در مورد اهداف طرح و...در ابتدای شروع طرح امنیت اجتماعی در ابتدای گزارش مقایسه شود، مفهوم "امنیت اجتماعی" نیروی انتظامی کاملا آشکار میشود.در این دوره نیز شکنجه ورفتارهای غیرانسانی شبیه آنچیزهایی است که قبلا نیز افشا شده بود. و می توان نتیجه گرفت که روال عادی این گونه زندان هاست. تنها به ذکر برخی از گزارشها اکتفا می کنیم:" شکنجه کردن و زدن ضربات که معمولان سر و صورت زندانی و نقاط حساس بدن او را هدف قرار میدادند . شکنجه گران با استفاده از ابزارهای شکنجه مانند باتون، لوله های فلزی،نبشی وشلاق شکنجه میکردند و بیشتر به سر زندانی میکوبیدند .شکنجه گران در مواردی بر روی زندانیان آب گرم میریختند که یکی از موارد شکنجه عادی آنها است. آنها همچنین حکم مرگ افراد را داشتند و خود میتوانستند تصمیم بگیرند و به اجرا در بیاورند. البته مرگ در زیر شکنجه های سبعانه و قرون وسطائی صورت می گرفت و مرگ اکثر جان باختگان بصورت تصادفی نبوده بلکه با طرح،تشخیص و تصمیم قبلی صورت می گرفت. در زیر شکنجه های طاقتفرسا و غیرانسانی که بطور سیستماتیک و علیه تمامی زندانیان صورت میگرفت. آنها قربانیان خود را انتخاب میکردند و در زیر شکنجه به قتل می رساندند. بنابه گفتهی شاهدین تقریبا در هر ۲۴ ساعت ۲ ال ٣ نفر را به قتل میرساندند که در مجموع کسانی که به قتل رسانده شدند در حدود ۱۵ الی ۲۰ نفر میباشند پیکر آنها را لای پتو میپیچاندند و در وانتی قرار میدادند و به سردخانه کهریزک تحویل میدادند. شرایط به حدی وحشتناک بوده که تعدادی از بازداشتیان وقتی از آنجا بیرون آمدند و وارد انفرادیهای اوین شدند، آن را در مقایسه با سولههای کهریزک بهشت میدانستند. در گزارش یکی از دستگیر شدگان روز ۱٨ تیر چنین آمده است:"...درهمانجا و حین دستگیری ما را به شدت کتک زدند. یعنی درحالی که نمیتوانستیم حرکت چندان زیادی را انجام دهیم(به دلیل گازگرفتگی) ... فکرمیکنم ساعت ۴ صبح بود که برای انتقال به جایی که بعدا فهمیدیم کهریزک است، ما راحرکت دادند. دست و پاهایمان را زنجیر زدند، چشمهایمان را بستند وسوار اتوبوس کردند. وقتی رسیدیم اول از همه همگی ما را کتک مفصلی زدند. دوباره ساعت ۶صبح بود که ۱٣ الی ۱۴ نفر ریختند سر ما و با فحاشیهای بسیار رکیک ما را به باد کتک گرفتند. همه را با باتوم های شوک آور زدند. بعد لختمان کردند و به رویمان آب پاشیدند و با کابل وزنجیر به ما یورش آوردند. آن موقع اغلب ما به دلیل بیخوابی و دردهای بدنی عملا بیجان شده بودیم و رمقی برایمان نمانده بود. با این برخوردها درمحوطه کهریزک توان بلند شدن هم نداشتیم. بی دلیل. فحش می دادند ومیگفتند منافق، آشغال و هزاران فحش دیگر که گفتنی نیست.ولی ازنگاه های غضب آلود و برخوردهای خشن شان معلوم بود که یا حسابی پول میگیرند و یا اینکه شستشوی مغزی شده اند و یا هردوی اینها.نزدیک ۴٨ساعت چیزی به ما ندادند. بعد از آن فقط نان دادند. نان لواش بیات چند روز مانده. از همه سخت تر این بود که آب نداشتیم. آب را اززیر در می ریختند روی کف کانتینر تا لیس بزنیم. ما هم قسمتی را آماده کردیم تا آب در آنجا جمع بشود. جایی که کمتر جای پا روی آن وجود داشت. اما همان جا هم روز بعد آلوده تر شد و موقع کتک زدن بعدی، به کثافت کشیده شد. گاهی اوقات به اصطلاح شیر هم می دادند که درآن کلی آب ریخته بودند. گاهی وقت ها هم سیب زمینی می دادند. از این صبح تا صبح بعد در این به اصطلاح سلولهای کثیف بودیم. جا انقدر تنگ بود که تکان نمیتوانستیم بخوریم، آن هم در حالیکه همه خونین ومالین بودیم. بسیاری را برای ساعات طولانی آویزان کرده بودند. خیلی ها را فقط کتک میزدند واین بهترین قسمت بود. عده ای را درانفرادی ها نگه می داشتند. دست وپای خیلی ها را درقیر داغ می سوزاندند. دندان خیلی ها در این مدت شکسته شد. بیشتر کسانی که به کهریزک رفته اند دندان سالم ندارند. کم سن وسالها را برای اعدام به پای چوبه دارمی بردند، طناب را دور گردن آنها می انداختند ودوباره پائین می آوردند. بچهها میمردند و زنده میشدند اما آنها در همان حال هم کتک میزدند وفحشهای ناموسی بسیار زشتی میدادند. زندانیانی که قوی تر بودند از همان اندک غذا هم محروم بودند و بیشتر وقت در کانتینر می ماندند آن هم در حالیکه موش های زیادی را درسوله ها رها کرده بودند و…متاسفانه بدترین قسمت شکنجه ها همین بود. کسانی را که آرام تر و جوانتر بودند مورد تجاوز قرار میدادند. ما مرتب فریادهای این بچه ها را میشنیدیم. ٣ نفر از هم سلولیهای من برایشان پیش آمد. هرسه زیر ۲۲ سال داشتند. اینها را روزی یک بار(برای تجاوز) میبردند. البته پس از آن آمپول هایی به آنها تزریق میکردند که(به خواب رفته) استراحت کنند! "در نامهی اقای کروبی به هاشمی نیز این مساله تایید شده است:"عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کردهاند به طوریکه برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند و در کنج خانههای خود خزیدهاند."اما بازداشتگاههایی وجود دارد که نامی از افرادی که در آن هستند به هیچ جا اعلام نشده است به طور مثال میتوان به بازداشتگاه پاسارگاد در جنوب غربی تهران و بازداشتگاه علیآباد اشاره کرد. این بازداشتگاهها در اختیار نهادهای نظامی هستند و هیچ نشانی از افرادی که در آنجا نگهداری میشوند، در دست نیست. رضا یکی از افرادی است که در یکی از این بازداشتگاه ها بوده و در این باره میگوید: «من جزو گروهی بودم که ساعت سه نیمه شب چشمانمان را بستند، سوار اتوبوس کردند، سرمان را زیر صندلی گذاشتند و به دروغ به ما گفتند شما را میبریم کهریزک . میدانم از میدان انقلاب تا کهریزک چقدر راه است، اما ما را جایی بردند که به طور قطع کهریزک نبود و من نمیدانم چرا دروغ میگفتند. خدا شاهد است داخل یک حیاط آسفالت زیر آفتاب داغ، جوانانی که در تجمعات بازداشت شده بودند و به شدت کتک خورده بودند، با بدنهای کاملاً زخمی و لخت روی آسفالت برای یک قطره آب التماس میکردند در حالی که فاصله شیر آب با اینها بیشتر از ۱۰ متر نبود، اما اجازه نمیدادند حتی یک قطره آب بخورند. اینها را با زخم ناشی از سوختگی روی آسفالت داغ میخواباندند.."...و بعد از این همه افشاگری و اعمال غیرانسانی گزارش بازرسی ناجا از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک منتشر شد: در این گزارش چنین آمده است:"...به دستور سردار فرمانده نیروی انتظامی تیم ویژهای توسط بازرسی کل ناجا به صورت همزمان مسوول پیگیری موضوع شد که گزارش بررسیها و اقدامات اولیه به شرح ذیل به اطلاع عموم میرسد:۱- بازداشتگاه کهریزک برای نگهداری موقت و تادیب اراذل و اوباش دستگیر شده در طرح ارتقاء امنیت اجتماعی و با شرایط زیستی سختگیرانه ایجاد و توسط ناجا اداره میشد.۲- تعدادی از دستگیرشدگان اغتشاشات ۱٨ تیر به زندان اوین اعزام میشوند، ولی به جهت محدود پذیرش، تعدادی از آنها به صورت موقت به بازداشتگاه کهریزگ منتقل میشوند که با توجه به شرایط یادشده اصولا اعزام بازداشتیها به این بازداشتگاهها صحیح نبوده است. ٣- محدودیت پذیرش بازداشتگاه و اضافه شدن دستگیرشدگان ۱٨ تیر باعث تراکم جمعیت دربند بازداشتیها شده و شرایط نامساعد زیستی و بهداشتی موجبات آزار و اذیت آنان را فراهم میآورد.۴- برابر بررسیهای به عمل آمده و مصاحبه با بازداشتشدگان و مطلعان، سهلانگاری و تخلف تعدادی از مسوولان، ماموران و کارکنان بازداشتگاه کهریزک و ردههای نظارتی محرز میباشد؛ لذا ضمن تشکیل و تکمیل پرونده پرونده جهت ارسال به مراجع قضایی برای افراد فوق اقدامات تنبیهی درونسازمانی به شرح ذیل اعمال گردید: - عزل و تنبیه مسوولان بازداشتگاه به دلیل پذیرش بازداشتشدگان بیش از ظرفیت بازداشتگاه، عدم انعکاس محدودیتها و مشکلات به سلسله مراتب، بیتوجهی و عدم نظارت و کنترل بر زیرمجموعه و عدم توجه به تدابیر ابلاغ در خصوص نحوهی نگهداری و مراقبت از بازداشتشدگان.- عزل و تنبیه دو تن از مسوولانی که در انجام وظایف نظارتی و کنترلی کوتاهی و سهلانگاری داشتهاند.- برخورد و تنبیه دو تن از افسران نگهبان وقت به دلیل اقدام خودسرانه در تنبیه بدنی بازداشتشدگان.- تنبیه انضباطی تعدادی دیگری از مسوولان و مامورانی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد شرایط به وجود آمده نقش داشتهاند.نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با وجود تمام فتنهآفرینیهای تحریککنندگان و اغتشاشگران ضمن متوجه دانستن تمام مسوولیت پیامدهای تحریکها و بیقانونیهای صورت گرفته به آنان، اعتقاد راسخ بر این دارد که تحت هیچ شرایطی حقوق مردم نبایستی توسط ماموران ناجا که داعیهدار قانونگرایی است مورد نقض قرار گیرد و با اندک موارد و مصادیق آن برخورد مینماید.در پایان لازم به ذکر است که موارد فوق نتایج اقدامات اولیه بازرسی کل ناجا میباشد و نتایج اقدامات تکمیلی متعاقبا به اطلاع عموم خواهد رسید. ادارهی کل اطلاعرسانی و ارتباطات معاونت اجتماعی ناجادر تاریخ ۱۵ مرداد نیز فرمانده نیروی انتظامی گفت: در این بازداشتگاه و اتفاقات آن من هم تقصیر دارم و نمیخواهم از زیر بار مسئولیت این موضوع شانه خالی کنم هرچند از قبل دستوراتی را در خصوص عدم بازداشت دانشجویان در این مکان و برخورد فیزیکی با آنها صادر کرده بودند. وی گفت: پس از بررسی شرایط در بازداشتگاه کهریزک مدیر بازداشتگاه بازداشت و سپس عزل شد و دو نفر از مسئولان حفاظتی و نظارتی این بازداشتگاه نیز برکنار شدند. احمدی مقدم افزود: بازداشتگاه کهریزک ویژه نگهداری مجرمان خطرناک و اراذل و اوباش بود. وی در ادامه تصریح کرد: کشتهشدگان در این بازداشتگاه بر اثر ضرب و جرح فوت نکردهاند بلکه بر اثر یک بیماری ویروسی جان باختهاند. ایشان مشابه این سخنان را در سال ٨۶ نیز مطرح کردند. در آن زمان ایشان تصریح کردند که این رفتارها "تنها تخلف محسوب میشود و نه جرم با این سخنان وی تصریح میکند که این اعمال برای کسانی که اراذل و اوباش مینامند اشکالی ندارد و تنها دستور صادر کرده که دانشجویان را به اینجا نیاورند. با این سخنان این موضوع که مثلا چرا همین رفتارها با دانشجویان در زیرزمین وزارت کشور نیز انجام شده است. این نوع اطلاعرسانی واین نوع برخورد وتنها تعطیلی ظاهری بازداشتگاه و تضاد آن با واقعیت ،آنچنان با خواستهی مردم متضاد است که اعتراضات بسیاری را به دنبال داشت. حتا بخشی از مجلسیان نیز سکوت نکردند.رییس کمیته سیاسی فراکسیون خط امام مجلس گفت:«به نظر میرسد بازداشتگاه کهریزک یک لکه ننگی به دامن قضایی جمهوری اسلامی بود که آثار آن تا سالیان سال پاک نخواهد شد ، جمشید انصاری در گفتگو با پارلماننیوزادامه داد:«با آزادی برخی از بازداشتیهای کهریزک و پخش شدن ابعاد فاجعه مشخص شده که اتفاقاتی که در این بازداشتگاه رخ داده، بسیار فراتر از آنچه که تصور میشده بوده است.». علی مطهری نماینده تهران در مجلس نیز گفت که مهم تر از بستن این بازداشتگاه پیگرد عوامل شکنجهاست. آیت الله منتظری تعطیلی این بازداشتگاه را اغفال مردم دانست و گفت نمیتوان با تعطیلی یک بازداشتگاه، «تمام گناه را به گردن یک ساختمان» انداخت. با صدور دستور تعطیلی بازداشتگاه یا همان سوله کهریزک، معلوم نیست تکلیف بازداشتگاههای بینام و نشان دیگری که وجود دارند، چه خواهد شد؟ آیا مشخص خواهد شد که چرا و با مجوز چه کسانی زیرزمین وزارت کشور به عنوان زندان استفاده شده و یا می شود؟ چه بر سر زندانیان در زندانهای قزل حصار، رجایی شهر و یا زندان های شهرستانها آمده و میآید؟ وضعیت بازداشتگاههایی مانند پاسارگارد و ... چه خواهد شد؟ و همچنین بازداشتگاههای بی نام و نشانی که برخی از بازداشتشدگان اخیر روزهای بسیار دشواری را در آنجا سپری کردهاند و هنوز هم شرایطشان تغییری نکرده است. بازداشتگاههایی که در آنها هیچ قانونی حاکم نیست و در نحوه برخورد با متهمان تشابهاتی میان این بازداشتگاهها با بازداشتگاه تعطیل شده کهریزک وجود دارد.چه کسی یا کسانی باید بر نحوه ی انجام کار این زندان ها و نحوه ی رفتار با زندانیان نظارت داشته باشد؟ آیا بازهم باید منتظر بود تا فرزندان یکی از نزدیکان حاکمان در آن جان بسپارد تا اقدام به تعطیلی آنها صورت گیرد؟ آنچه مشخص است این رفتارهای غیر انسانی ، شکنجه ، اعتراف گیری و ... در تمام سالهای حکومت جمهوری اسلامی در زندانها انجام شده و می شود. خشن ترین و بی رحمانه ترین این شکنجه ها را در دهه ی ۶۰ و برای جمعیت بسیاری از جوانان این مملکت شاهد بودیم. و بسیاری از کسانی که امروز خود و فرزندانشان قربانیان آن گشتهاند، در سالهای قبل یا این رفتارها را تایید میکردند یا در آن مشارکت داشتند و یا اینکه حداقل سکوت کرده بودند. این فرصت تاریخی نادری است برای اینان تا در کنار مردم زجرهایی را تجربه کنند که در تمام این سالها فرزندان مردم را به بهانههای مختلف قربانی کرده است تا رفتار انسانی را برای تمام انسانها درتمام شرایط بخواهند نه فقط برای دوستان وفرزندان و نزدیکان خودشان. اما نکته اصلی که نباید فراموش شود این است که جان تمام فرزندان مردم در تمام بازداشتگاههای مخفی و آشکار در خطر است. خواسته دائمی مردم در تمام این سالها افشای نام آمران، عاملان این رفتارهای غیرانسانی و محاکمهی علنی آنها و انحلال تمام نهادهای سرکوب بوده است و اکنون نیز عزم خود را برای رسیدن به آن جزم کردهاند. برای نجات جان همهی آنان تلاش خود را دو چندان کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر